در نظام بینالملل آنارشیک (بدون قدرت مرکزی الزامآور)، دولتها برای حفظ امنیت و منافع خود نیازمند ابزارهایی هستند که بتوانند تهدیدهای بالقوه یا بالفعل را کنترل کنند. بازدارندگی یکی از اصلیترین راهبردهایی است که نظامهای سیاسی هوشمند برای مقابله با این وضعیت به کار میگیرند.
طاهر خبر_ دکتر سیدمحمّدرضا موسویفرد پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه| بازدارندگی به مجموعهای از اقدامات گفته میشود که یک دولت یا گروهی از دولتها با هدف افزایش هزینههای اقدام خصمانه برای دشمن انجام میدهند تا طرف مقابل را از آغاز یا ادامه تهدید بازدارند. در سالهای اخیر، مفهوم بازدارندگی از مدل سنتی نظامی صرف به سمت مدلهای پیچیدهتر، هوشمند و چندلایه متمایل شده است. در جهانی که قواعد الزامآور نهادینه نشده و دولتها بازیگران اصلی محسوب میشوند، دولتها برای تأمین امنیت و پیشگیری از تهدیدات، ناچار به استفاده از بازدارندگی هستند. این راهبرد ضمن ایجاد هزینه سنگین برای طرف متخاصم، نقش یک سیستم حفاظتی را ایفا میکند تا امنیت و ثبات راهبردی حفظ شود. در نظامهای امروزی، بازدارندگی دیگر صرفاً نظامی نیست؛ بلکه ترکیبی از تهدیدات اقتصادی، روانی، اطلاعاتی و فناورانه است. بهویژه برای نظامهای هوشمند، اهمیت این راهبرد مضاعف است، چراکه موجب افزایش انعطافپذیری و مدیریت بهتر بحران در فضای کمثبات بینالمللی میشود.
به عقیده ما، بازدارندگی، بهویژه در قالب هوشمند و ترکیبی آن، یکی از کارآمدترین راهبردهای یک نظام سیاسی هوشمند برای مواجهه با ساختار آنارشیک نظام بینالمللی است. این راهبرد ضمن افزایش ریسک و هزینه تهدید برای بازیگران مخرب، ابزار مدیریت امنیت ملی و سیاست خارجی را فراهم میکند.
بازدارندگی هوشمند: موقعیت و راهبردها
در غیاب یک قدرت مرکزی الزامآور یا قانون بینالمللی که بر دولتها حاکم باشد (ویژگی نظام آنارشیک)، بازدارندگی هوشمند به مکانیزمی تبدیل میشود که با تبدیل قدرت به تهدید و افزایش هزینه اقدام خصمانه، از وقوع جنگ، تجاوز یا بیثباتی جلوگیری کرده و از این طریق امنیت ملی یک بازیگر را تضمین میکند. بنابراین، بازدارندگی هوشمند با تلفیق مؤلفههای سخت و نرم قدرت و تطبیق پیامها با ویژگیهای خاص طرف مقابل، به یک نظام سیاسی هوشمند امکان مقابله مؤثر با ماهیت آنارشیک و بیمرجع نظام بینالمللی را میدهد. این مفهوم در واقع بهعنوان جایگزینی برای قدرت مرکزی الزامآور عمل میکند و امنیت را از طریق مدیریت راهبردی تهدیدات و هزینهسازی برای طرف مقابل تضمین میکند.
عموماً در «نظام سیاسی هوشمند»، بازدارندگی دارای مؤلفههای زیر است:
ترکیب قدرت سخت و نرم: قدرت سخت (مانند توان نظامی) و قدرت نرم (دیپلماسی، نفوذ رسانهای، روایتسازی) بهصورت تلفیقی مورد استفاده قرار میگیرد. این امر بازدارندگی را اثربخشتر میکند و رفتار رقیب را دقیقتر هدف قرار میدهد.
بازدارندگی تطبیقی: پیامها و واکنشهای بازدارنده متناسب با ویژگیها و زوایای حساسیت رقیب طراحی میشود. شناخت دقیق رقیب و آسیبپذیریهایش، کارایی بازدارندگی را افزایش میدهد.
بازدارندگی هدفمند: ابزارها و روشهای مختلف بسته به شرایط و مخاطب بهکار گرفته میشوند. برای نمونه، ممکن است تهدید نظامی، تحریم اقتصادی، یا عملیات سایبری هر کدام بهعنوان ابزار بازدارنده عمل کند و نسخه ثابتی برای همه شرایط وجود ندارد.
انعطافپذیری و چندلایه بودن: پیامهای بازدارنده باید هم منعطف و هم چندسطحی باشند تا طرف مقابل نتواند بهسادگی آنها را پیشبینی کند و واکنش مناسبی نشان دهد.
مدیریت منطقهای بازدارندگی: استفاده از نیروهای نیابتی، دیپلماسی چندجانبه و همکاری با سایر بازیگران منطقهای، ابعاد منطقهای یا بینالمللی بازدارندگی را تقویت میکند.
این راهبرد اهمیت شناخت دقیق رقیب و حساسیتهای خاص او را برجسته میسازد تا پیامها و واکنشهای بازدارنده تطبیق داده شوند. بهعبارتی، بازدارندگی هوشمند «هدفمند» و «تطبیقی» است و بهجای مدل کلاسیک صرفاً نظامی، رویکردی فراگیر و چندسطحی دارد. علت برتری این راهبرد را میتوان چنین توصیف کرد که بازدارندگی هوشمند بهجای تکیه صرف بر توان نظامی (قدرت سخت)، از ابزارهای متنوعی مانند دیپلماسی، تحریمهای اقتصادی، نفوذ رسانهای، عملیات سایبری و شکلدهی به افکار عمومی بهره میبرد. این تلفیق ابزارها باعث افزایش واقعگرایی و اثربخشی پیامهای بازدارنده میشود و امکان واکنش دقیقتر به رفتار رقبا را فراهم میکند. در همین راستا، شناخت جرائم و جنایات بینالمللی به سمت جنگهای ترکیبی و شناختی گام برمیداریم.
وضعیت آنارشیک نظام بینالملل در مدل وستفالیایی آن
نظام بینالملل بهصورت ذاتی دارای وضعیت آنارشیک است؛ به این معنا که هیچ قدرت مرکزی فراتر از دولتهای مستقل وجود ندارد تا قوانین را بهصورت الزامآور بر همه کشورها تحمیل کند. این بینظمی ساختاری باعث میشود که هر کشوری برای حفظ امنیت و منافع خود، به تواناییهای داخلی متکی باشد و در نتیجه، فضای بینالمللی به محیطی رقابتی و بعضاً خصومتآمیز تبدیل شود.
از دیدگاه واقعگرایان مانند هابز و کنت والتز، آنارشی ویژگی اجتنابناپذیر نظام بینالملل است که دولتها را وادار میکند تا همواره در پی افزایش قدرت خود باشند، چه از طریق توسعه نظامی، چه از طریق اتحادهای استراتژیک. این شرایط میتواند به معمای امنیتی و مسابقه تسلیحاتی دامن بزند، چراکه هر اقدام یک کشور برای افزایش امنیت خود، ممکن است از سوی دیگران بهعنوان تهدید تلقی شود و واکنش متقابل را در پی داشته باشد.
در نقطه مقابل، لیبرالها استدلال میکنند که با وجود آنارشی، همکاریهای بینالمللی از طریق نهادها، سازمانها و وابستگی متقابل اقتصادی میتواند تا حدی این بینظمی را مهار کند. برای مثال، سازمانهایی مانند سازمان ملل متحد، سازمان تجارت جهانی یا حتی پیمانهای امنیتی مانند ناتو، هرچند فاقد حاکمیت مطلق هستند، اما تا حدی قادرند رفتار کشورها را تنظیم کنند. از سوی دیگر، سازهانگاران معتقدند که آنارشی یک ساختار اجتماعی است که توسط کنشگران ساخته شده و میتواند تغییر کند؛ به این معنا که اگر هنجارها و درک مشترک میان کشورها دگرگون شود، ماهیت نظام بینالملل نیز ممکن است از حالت خصومتآمیز به سمت همکاری بیشتر سوق پیدا کند.
در عمل، آنارشی بینالمللی پیامدهای گستردهای دارد، از جمله رقابتهای ژئوپلیتیک، جنگهای منطقهای، گسترش سلاحهای هستهای بهعنوان ابزار بازدارندگی، و حتی ناتوانی در حل بحرانهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی یا همهگیریها، زیرا در غیاب یک مرجع فراملی کارآمد، کشورها اغلب منافع ملی خود را بر اولویتهای جمعی ترجیح میدهند. با این حال، تاریخ نشان داده که کشورها گاهی برای مقابله با تهدیدات مشترک، همکاریهای موقتی شکل میدهند، مانند ائتلافهای نظامی یا توافقهای زیستمحیطی.
تقویت جامعه مدنی و دفاع رسانهای: مقابله با وضعیت آنارشیک بینالمللی
تردیدی وجود ندارد که در زمان معاصر، وقتی یک جنایتکار جنگی برای همدست خود تقاضای جایزه صلح نوبل میکند، با تعبیری فراتر از یک وضعیت آنارشیک بینالمللی روبرو هستیم که وارونگی حقیقت در جلوهگر ساختن باطل و ظلم، ویژگی بارز آن است.
برای مقابله با وضعیت آنارشیک نظام بینالملل، تقویت جامعه مدنی و روشنگری در رسانههای اجتماعی نقش بسیار مهمی دارند. جامعه مدنی متشکل از نهادها، گروهها و افراد مستقلی است که میتوانند در برابر خشونت و زمختی قدرتها ایستادگی کنند و با استفاده از فضای رسانهها و رسانههای اجتماعی، قدرت نرم خود را افزایش دهند. رسانهها و بهویژه رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزارهای قدرت نرم میتوانند در روشنگری افکار عمومی، سنجش افکار عمومی و تشویق به مشارکت مدنی مؤثر باشند. آنها نقش واسطه و بستر تولید و تبادل اندیشهها را دارند که به تخفیف وضعیت آنارشیک در نظام بینالملل کمک میکند. افزایش آگاهی، تعامل و همکاری غیردولتی میتواند بهعنوان اهرم فشار مؤثری عمل کند.
در سطح بینالملل، رسانهها و بهویژه رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزارهای قدرت نرم، در روشنگری افکار عمومی، تشویق به مشارکت مدنی و تسهیل تعاملات غیردولتی مؤثر هستند. این افزایش آگاهی و همکاری بینالمللی میتواند به کاهش سوءتفاهمها و همبستگی بیشتر کمک کرده و تا حدی بر وضعیت آنارشیک نظام بینالملل تأثیرگذار باشد. این رویکرد به نوعی استراتژی بازدارندگی غیرمستقیم در برابر چالشهای حکمرانی جهانی محسوب میشود و میتواند یکی از مؤلفههای فرامرزی بازدارندگی هوشمند در دوران معاصر قلمداد گردد.